مریض که می شوی پرستار می شوم!!!
می آیم و می نشینم کنار تخت دلتنگی ات،
موهایت را با دستانم نوازش می کنم،
می روم و قرص "ماه " را برایت می آورم!!!
تب که می کنی،
در حوض شب پاشویه ات می کنم؛حوضی که همان قرص در آن است
و پتوی نم دار ابر را رویت می کشم
دستانت را در دستم می گیرم و تا خود صبح برایت دعا می خوانم
غصه نخور نازنین من
تا خورشید سلام کند
خوب شده ای...!!!
نظرات شما عزیزان: